گله و چوپان

یعنی میشه که یه روزی این گله بیدار بشن؟

چوپان بی خیال احوال گله 

مراتع اطراف همگی یا سوخته و یا به تاراج همسایه ها رفته

همه حتی از داشتن امید نیز میترسن!

سالها پیش عده ای از همین گله تصمیم گرفتن تعدادی از بین خویش را برای ترمیم دردهایشان که نه ! بلکه برای رساندن صدای آه و ناله های حاصل از دردهایشان به گوش چوپان انتخاب کنند. این حرکت کور سوی امیدی در دل همه گله انداخت، و همه تا مدتها بخاطر رخ دادن همین حرکت به یکدیگر دلخوشی میدادند و...

اما ای دل غافل!!

انجمنی که به رای همه گله انتخاب شدند ، خودشان دردی شدن بدتر از همه دردهای قبلی گه،

عده ای از گله بعدها فهمیدن که انتخاب شده ها در واقع گرگهایی بوده ان در لباس بره و میش ، و به تزویر خود را همرنگ گله کرده بودند.

این وسط بره ای از دوستانم یکبار جمله ای گفت که مدتهاست درگوشم هنوز صدایش مانده ، او گفت که : بیخودی نیست شغل اکثر انبیاء چوپانی بوده .!!!!

میزان اعتماد و میزان رنجش

خیلی وقتها میزان رنجشی که از یک شخص داریم رو اگر با میزان اعتمادی که به همون شخص داریم رو مقایسه کنیم به رابطه تنگانگ و بسیار نزدیک این دو موضوع میشه پی ببریم .!!!

خود وخدا

....

سائل: خدا کیست ؟ چیست ؟ کجاست؟ طالب ست یا مطلوب ؟ میخواهد یا میبخشد ؟ 

پاسخگو : خدایی هم اگر باشد ! بخاطر بخشایش بیش از حدش خداشده.

سائل : از او چه بخواهیم؟

پاسخگو : فقط ازو باید بخواهیم که ما را از دست خودمان نجات دهد!!!

  

   

بریده ای از یک دستنوشته قدیمی

برگرفته از وبلاگ سرابله امین

 

تقدیم به پدر و مادرانی که صاحب فرزند معلول هستند

وقت بخیر 

    یه مدت تصمیم داشتم که بجز مطالب خودم ، هیچ مطلبی از جای دیگه ای رو توی وبلاگ جدیدم 

نذارم ، مگر در مواردی بعنوان مثال جملات و کلام  کوتاه بزرگان جهان ، ولی بخاطر بروز بودن وبلاگ

 هم  که شده فعلا  ازین تصمیم صرف نظر میکنم ، البته  فقط برای مواردی که  از نظر خودم  ارزش

 ارائه دادن به مخاطب رو داشته باشه .  مانند داستانکی  که امروز  یکی از دوستان با محبتم برام

 فرستاده که امیدوارم اونرو بخونید و براتون مفید واقع بشه :

 
 داستانک ): 

برای مشاهده داستانک روی ادامه مطلب کلیک نمایید،